جدول جو
جدول جو

معنی تباه کیش - جستجوی لغت در جدول جو

تباه کیش(تَ)
بدکیش. کافر: و قومی از امراء بدکنش تباه کیش را بی کیش و قربان فرمان شد. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تباه کیش
بد کیش کافر
تصویری از تباه کیش
تصویر تباه کیش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تباه کار
تصویر تباه کار
تباه کننده، نابود کننده، خراب کار، گناه کار
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَهْ)
تباه کیش. رجوع به تباه کیش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ضایعکار و فاسدکار و خراب کننده. (ناظم الاطباء). تبه کار. که کاری زشت کند. بدکار. طالح. عاصی. مفسد. فاسق. فاجر. سیاه نامه. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
بدکار، تبهکار، شریر، فاجر، فاسد، فاسق، بدکردار، ناصالح مفسد
متضاد: درستکار، صالح
فرهنگ واژه مترادف متضاد